فلسفه شب قدر
درباره سوره قدر، شب قدر، معنای قدر، تعیین شب قدر، تکالیف شب قدر و شیوه های بهره جویی از این شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان، مطالب قابل اهمیتی وجود دارد که ما خلا صه آن را در زیر می آوریم...
شب های قدر,اسرار شب های قدر,شب های قدر اهل سنت,شب قدر,شب های قدر چیست,فلسفه شب های قدر,اعمال شب های قدر,اسرار شب قدر,فضیلت شب های قدر,فضیلت شب قدر
شب قدر شب عروج انسان الهی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (*)وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ (*)لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (*)تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (*)سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (*) (سوره قدر - آیات 1-5) ما، آن (قرآن) را در شب شب قدر نازل کردیم و تو چه می دانی شب قدر چیست؟
شب قدر، از هزار ماه بهتر است، فرشتگان و روح در این شب به اذن پروردگار خود، برای تقدیر هر کاری نازل می شوند، آن شب انباشته از سلا مت و برکت و رحمت، تا طلوع صبح است.
درباره سوره قدر، شب قدر، معنای قدر، تعیین شب قدر، تکالیف شب قدر و شیوه های بهره جویی از این شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان، مطالب قابل اهمیتی وجود دارد که ما خلا صه آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.
ثواب قرائت
امام باقر (علیه السّلام) فرموده است: هر کس سوره انا انزلناه را با صدای بلند بخواند، مثل کسی خواهد بود که شمشیر به دوش گرفته و در راه خداوند جهاد می کند و هر کس آن را پنهان و آهسته بخواند، مانند کسی است که در راه خدا، به خون خود غلتیده است.2
امام حسن عسگری (علیه السّلام) فرموده: فلا یفوتک احیاء لیله ثلا ث و عشرین؛ اگر نتوانستی در شب های دیگر احیا داشته باشی، سعی کن احیا و شب زنده داری شب بیست و سوم را از دست ندهید
معنای شب قدر
چرا این شب، شب قدر نامیده شده، در آن چه اسراری نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و رخ می دهد؟
مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم(علیهم السلا م)، درباره نامگذاری این شب به شب قدر مطالب و دلا یل زیادی آورده اند که مهم ترین و مناسب ترین آنها بدین شرح است:
1- شب قدر، یعنی شب بزرگ و باعظمت، زیرا در قرآن کریم قدر به معنای منزلت و بزرگی خداوند عالم آمده همچنان که در این آیه می خوانیم: ما قدر وا... حق قدره3 آنان عظمت خداوند را نشناختند و حبیش در کتاب وجوه القرآن لیله القدر را به لیله العظمه معنا کرده4 رمز این بزرگی هم در خود سوره قدر بیان گردیده است آنجا که می فرماید: شب قدر، از هزار ماه بهتر است.
2- شب باارزش و پرقیمت، جهت دیگری برای معنای قدر می تواند باشد، زیرا از یک سو در همین سوره می خوانیم: عبادت در این شب از عبادت در هزار ماه بهتر و باارزش تر است در فارسی هم می گوییم: قدر جوانی، قدر سلا مت و نعمتی را که در اختیارداری، بدان.
3 -قدر به معنای سختی معیشت نیز آمده، در قرآن کریم می خوانیم: و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه ا... هر کس گرفتار تنگی روزی و تنگدستی در زندگی شود، مقداری از آنچه را خداوند به او عطا کرده، در راه خدا انفاق نماید.
4- طبق آیات متعدد قرآن کریم، قدر به معنای اندازه گیری، تقدیر و تنظیم امور آمده است. در آیه ای می خوانیم: ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و ما همواره بیم دهنده بوده ایم و در آن شب: فیها یفرق کل امر حکیم هر کاری، بر طبق حکمت خداوند، تعیین و تنظیم می گردد.
راغب اصفهانی، می نویسد: لیله القدر ای لیله قیضها لا مور مخصوصه شب قدر، یعنی شبی که خداوند برای تنظیم و تعیین امور مخصوصی، آن را آماده و مقرر فرموده است.
طبق روایات فراوانی که وارد شده، در شب قدر سرنوشت افراد برای سال آینده، مانند: رزق و روزی، مرگ و میر، خوشی و ناخوشی و امور و حوادث دیگر زندگی، براساس استعدادها و لیاقت ها، رقم می خورد و این تقدیر و تنظیم حکیمانه هم در انسان هیچگونه اجبار و سلب اختیاری به وجود نمی آورد.
درباره تنظیم و تقدیر سرنوشت افراد در شب قدر برای سال آتی آنان، امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: التقدیر فی لیله القدر تسعه عشر، والا برام فی لیله احدی و عشرین، والا مضاء فی لیله ثلا ث و عشرین تقدیر امور و سرنوشت ها در شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضای آن در شب بیست و سوم صورت می گیرد.
آری، به خاطر اهمیت شب قدر، ارزش و عظمت آن، نزول فرشتگان بیشمار آسمانی به زمین و سرنوشت سازی این شب الهی ده ها روایت در کتاب ها و تفسیرهای شیعه و اهل سنت وارد شده است. در بیان پیامبر گرامی اسلا م (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم می خوانیم: من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا، غفر له ما تقدم من ذنبه هر کس در شب قدر از روی ایمان و اخلا ص، به قیام و عبادت ایستد، گناهان گذشته او، بخشیده و آمرزیده می شود.
کدام شب است؟
شب قدری که قرآن کریم، آن را بهتر از هزار ماه معرفی می کند، حدود 100 حدیث، در کتاب ها و تفسیرهای شیعه و اهل سنت، درباره عظمت آن وارد شده، چه شبی می باشد؟
مجموع مطالبی که از قرآن کریم و احادیث شیعه و اهل سنت، در مورد تعیین شب قدر به دست می آید را در موارد زیر می توان خلا صه نمود:
1- در اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچگونه تردیدی نمی توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده: قرآن در ماه رمضان نازل شده و از سوی دیگر در سوره قدر هم آمده: آن (قرآن) را درشب قدر نازل کردیم و اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآناست.
2- شب قدر: در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار دارد، روایات فراوان و نظریه های مفسران شیعه و اهل سنت، آن را حتمی می شمارند پس در این مورد هم تردیدی نیست.
عایشه روایت می کند: تلا ش و کوششی را که می دیدم، رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم، در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام می داد، در اوقات دیگر انجام نمی داد.
حق شب قدر است در شب ها نهان
تا کند جان هر شبی را امتحان
نه همه شب ها بود قدر این جوان
نه همه شب ها بود خالی از آن
3- طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده، شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان شب های قدر معرفی شده اند، اما امام باقر (علیه السّلام) دایره آن را محدودتر نموده و در پاسخ عبدالواحد بن مختار انصاری که خواستار تعیین یکی از آن شب ها از سوی امام (علیه السّلام) بود، فرموده اند: ما علیک ان تعمل فی لیلتین، هی احدیهما ایرادی ندارد هر دو شب را به عبادت و شب زنده داری مشغول باش، زیرا شب قدر یکی از این دو شب می باشد.
4- در میان شب بیست و یکم و شب بیست و سوم - در عین حالی که خدا و رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان (علیه السّلام)، برای زنده نگه داشتن روح امید و نشاط و اهمیت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان، سعی در مخفی داشتن شب قدر داشته اند - آنطور که از تعدادی از احادیث استفاده می شود، احتمالشب قدر بودن شب بیست و سوم را می توان تقویت نمود و معتبرتر دانست.
زیرا در چند روایت آمده: رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم به عبادت و شب زنده داری دهه آخر ماه مبارک رمضان سفارش می کرد، امام علی (علیه السّلام) می فرماید: شب بیست و سوم، در عین حالی که باران شدیدی آمده بود و مسجد مدینه را گل و آب فرا گرفته بود، رسول خدا (علیه السّلام) ما را به نماز وامی داشت و با وجود اینکه صورت و بینی آن حضرت، گل آلود شده بود، دست از عبادت و شب زنده داری نمی کشید
امام باقر (علیه السّلام) هم فرموده است: عبدا... بن انیس انصاری که در جهینه زندگی می کرد و با مدینه فاصله داشت، به حضور رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: من شتر و گوسفند و چوپان هایی دارم و نمی توانم زیاد در شهر بمانم، اما دوست می دارم یکی از شب های ماه رمضان را برایم تعیین کنی تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم.
رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم او را نزدیک خویش کشید و در گوش او چیزی گفت، آن مرد هم شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در مدینه حضور یافت، به عبادت و شب زنده داری پرداخت و صبح به محل و سراغ کار خود بازگشت.
همچنین در روایت می خوانیم: رسول خدا صلی ا... علیه و آله و سلم شب بیست و سوم، به صورت افراد آب می پاشید تا آنها را خواب نگیرد، چنان که حضرت فاطمه زهرا(س) همه اعضای خانواده را وادار می کرد روز بخوابند، شب کم غذا بخورند تا بتوانند شب بیست و سوم را بیدار بمانند و می فرمود: انسان محروم کسی است که از خیر و فضیلت این شب محروم بماند.
باری، اگرچه با توجه به شواهد حدیثی و تاریخی، احتمال شب قدر بودن بیست و سوم ماه مبارک رمضان را تایید کردیم، اما همان طور که در بالا هم اشاره شد، پیغمبر صلی ا... علیه و آله و سلم و امام معصوم (علیه السّلام)، عنایت داشتند که شب قدر برای افراد مخفی بماند، تا آنان با اطاعت عبادت در چند شب، برای درکشب قدر و معارف و معنویات آن، تلا ش و جست وجوی بیشتری داشته باشند.
به روایت ابن ابی الحدید وقتی درباره تعیین شب قدر از امیر مومنان (علیه السّلام) سوال می شود، آن حضرت از مشخص کردن، طفره می رود و می فرماید:
در این جهت تردید ندارم که خداوند جهت مخفی داشتن شب قدر به شما نظر و عنایت دارد، زیرا اگر آن را برای شما اعلا م داشته بود، در همان شب به عمل عبادت می پرداختید و عبادت در شب های دیگر را ترک می نمودید و من هم به خواست خداوند (در مورد بهره برداری شما از شب های دیگر) امیدوارم شما را محروم نگردانم
طبق آیات متعدد قرآن کریم، قدر به معنای اندازه گیری، تقدیر و تنظیم امور آمده است. در آیه ای می خوانیم: ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم و ما همواره بیم دهنده بوده ایم و در آن شب: فیها یفرق کل امر حکیم هر کاری، بر طبق حکمت خداوند، تعیین و تنظیم می گردد.
تکالیف شب قدر
برای عبادت و درک فضیلت و فیض شب قدر، عموما به مسجد ها می رویم، اما برای اینکه با انجام اعمال جنبی- که خود نیز اعمال پرفضیلتی است - خویشتن را برای درک عظمت و فضایل عمیق شب قدر آماده تر گردانیم تا بتوانیم در نورانیت قرآن نورانی شویم و با فرشتگان پاک آسمانی هم نوا گردیم و موجی در دریای روح خود ایجاد کنیم، پیشوایان والا مقام اسلا م، ما را به انجام تکالیف زیر دعوت نموده اند.
1- غسل شب قدر
غسل، از یک سو عبادت است، چون می بایست به - نیت تقرب و اطاعت خداوند انجام شود و از سوی دیگر نظافت و بهداشت می باشد، چون با شست وشوی بدن، هر مومنی خود را برای حضور در مجامع عمومی و ملا قات سالم و جاذب با اهل ایمان آماده و منظم می گرداند.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: هرکس برای شب های هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست سوم ماه مبارک رمضان، که امید شب قدر بودن آنها می رود، غسل انجام دهد، از گناهان پاک می گردد و مانند روزی می شود که از مادر متولد گردیده است.
2- احیا و شب زنده داری
همان طور که در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطالعه کردیم، احیا، بیدار بودن و شب های قدر را با عبادت سپری نمودن، از تکالیف دیگر در این شب ها است. باری، شب زنده داری با عبادت و دعا، وظیفه ای برای همه شب های قدر است، امام حسن عسگری (علیه السّلام) فرموده: فلا یفوتک احیاء لیله ثلا ث و عشرین؛ اگر نتوانستی در شب های دیگر احیا داشته باشی، سعی کن احیا و شب زنده داری شب بیست و سوم را از دست ندهی. امام باقر (علیه السّلام) نیز، فرموده است: هر کس شب قدر را احیا بدارد، خداوند مهربان گناهان او را می آمرزد....
اما نکته بسیار مهمی که درباره احیا باید مورد توجه باشد، این است که، اولا : شب را تا سپیده صبح به عبادت و دعا بگذرانیم؛ ثانیا: به بیداری چشم قناعت نکنیم، زیرا آنچه دارای اهمیت فوق العاده است. بیداری دل و آگاهی و بصیرتی است که انسان را در محضر الهی و قرآن کریم و فرشتگان آسمانی، مودب و منظم و لا یق گرداند.
زیرا، فرشتگان آسمانی که به زمین نزول می کنند، طبق روایت نخست به محضر حضرت صاحب الا مر (علیه السّلام) شرف حضور می یابند، تا علا وه بر سلا مت آفرینی در شب قدر یا سلا م رسانی به بندگان، پیام الله را به حجت ا... (علیه السّلام) ابلا غ دارند و طبیعی است اگر حجت ا... (علیه السّلام) از وضع عبادا... رضایت و خرسندی داشته باشد، وضع تقدیر و سرنوشت سال آینده عبادا... از جانب الله، وضع بهتر و سعادتمندانه تری خواهد بود.
3- قرآن بر سرگرفتن
تکلیف دیگر شب های قدر، قرآن به سر گرفتن است. مومنان روزه گرفته، در ماه خدا و خانه خدا، کتاب خدا را گشوده، به سرگرفته و آن را شفیع خود قرار می دهند. آنها به محتوای قرآن می اندیشند، به آغوش آن پناه می برند و با قرآن پیوند و پیمان مجدد برقرار می نمایند، تا با معارف نورانی آن، همه زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی گردانند البته برای آگاهی به خصوصیات این اعمال به کتاب های دعا باید مراجعه نمود.
امام صادق (علیه السّلام) هم فرموده است: برای شب های قدر قرآن کریم را جلوی خود قرار دهید، آن را بگشایید و بخوانید: اللهم انی اسئلک بکتابک المنزل، و ما فیه و فیه اسمک الا کبر و اسمائک الحسنی و ما یخاف و یرجی، ان تجعلنی من عتقائک من النار
4- نماز و دعا
امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: در هر یک از دو شب های قدر صد رکعت نماز می بایست خوانده شود. آن حضرت، خود نیز این عمل را انجام می داد، چنانکه از سرشب تا سپیده صبح به دعا و مناجات با خداوند می پرداخت. از جمله دعاهایی که به خواندن آنها سفارش شده دعای جوشن کبیر است.
5- استغفار و توبه
اگر چه روزه داری خود عامل شست وشوی بخشی از گناهان می باشد، اما برای وارد شدن به ماه مبارک رمضان، به خصوص دریافت فیض شب های قدر ادای دین خالق و خلق هم، لا زم خواهد بود، در عین حال، در این شب های نورانی، که به بیان امام صادق (علیه السّلام): درهای رحمت الهی، به روی بندگان گشوده می گردد. درخواست آمرزش گناهان، توبه و انابه و گریه و ناله به درگاه خداوند، برای رفع گرفتاری ها و رسیدن به حاجت های مادی و معنوی، کاری ضروری خواهد بود.
به هر حال، عظمت و تکالیف شب های نورانی و سرنوشت ساز قدر فراوان است، که این مقال را مجال آن نیست، فقط به طور خلا صه می توان گفت: شب قدر، شب وصل است و آداب و تکالیفی را هم که تاکنون برشمردیم سراسر مقدمه وصال محبوب می باشد.
پی نوشت ها:
1- قدر، 1-5
2- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 622؛ الدر المنصور فی التفسیر الماثور، ج 6، ص 371.
3- حج، 74.
4- تفسیر نوین، محمدتقی جعفری، ص 275.
5- تفسیر نوین، ص 275.
6- دخان، 4.
7- المفردات فی غریب القرآن، ص 395.
8- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 631؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 476.
9- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 627؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 487؛ وسائل الشیعه، ج 7، ص 259.
10- الدر المنصور فی تفسیر الماثور، ج 6، ص 376؛ فی
موضوعات مرتبط: مطالب آموزشي
برچسبها: شب قدرقدرفلسفه شب قدراعمال شب قدر
دانلود
به نظر میرسد بخش عمدهٔ مشارکتهای این مقاله بدست فردی انجام شده است که رابطهٔ نزدیکی با موضوع مقاله داشته است. |
انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول نوزده گانه است که در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی و با نخست وزیران وقت دکتر علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحله نخست پیشنهادی شامل شش اصل بود که محمدرضا پهلوی در کنگره ملی کشاورزان در تهران در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۴۱ خبر اصلاحات و رفراندم را برای قبول یا رد آن به کشاورزان و عموم ارائه داد. در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ به ادعای مقامات وقت در یک همه پرسی سراسری به اصلاحات رای مثبت داده شد.
محتویات
[نهفتن]- ۱پیشینه
- ۲اصول انقلاب سفید
- ۳اصل اول - اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
- ۴اصل دوم - ملی کردن جنگلها و مراتع
- ۵اصل سوم - فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
- ۶اصل چهارم - سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها
- ۷اصل پنجم - اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
- ۸اصل ششم -ایجاد سپاه دانش
- ۹اصل هفتم - ایجاد سپاه بهداشت
- ۱۰اصل هشتم - ایجاد سپاه ترویج و آبادانی
- ۱۱اصل نهم - ایجاد خانههای انصاف و شوراهای داوری
- ۱۲اصل دهم - ملی کردن آبهای کشور
- ۱۳اصل یازدهم - نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
- ۱۴اصل دوازدهم - انقلاب اداری وانقلاب آموزشی
- ۱۵اصل سیزدهم - فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
- ۱۶اصل چهاردهم - مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
- ۱۷اصل پانزدهم - تحصیلات رایگان و اجباری
- ۱۸اصل شانزدهم - تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسهها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
- ۱۹اصل هفدهم - پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان
- ۲۰اصل هیجدهم - مبارزه با معاملات سوداگرانه زمینها واموال غیرمنقول
- ۲۱اصل نوزدهم - مبارزه با فساد، رشوهگرفتن و رشوهدادن
- ۲۲برنامههای عمرانی کشور
- ۲۳سازمانها و جمعیتها
- ۲۴مخالفت اسلامگرایان
- ۲۵قوانین
- ۲۶تمبرهای یادبود انقلاب شاه و مردم
- ۲۷منابع
- ۲۸پیوند به بیرون
- ۲۹قوانین انقلاب شاه و مردم
- ۳۰قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
پیشینه[ویرایش]
پیش از اصلاحات ارضی ۵۰ درصد از زمینهای کشاورزی در دست مالکان بزرگ بود. ۲۰ درصد متعلق به اوقاف و در دست روحانیون بود و ۱۰ درصد زمینهای دولتی و یا متعلق به محمدرضا پهلوی بود، ۲۰ درصد نیز به کشاورزان تعلق داشت. پیش از اصلاحات ارضی به دستور محمدرضا پهلوی ۱۸۰۰۰ روستا را در فهرستی در آوردند که آن زمینها میبایستی بین روستاییان تقسیم شود.[۱] محمدرضا پهلوی سالیان دراز از لزوم اصلاحات ارضی در ایران میگفت ولی در برابر فشار مالکان بزرگ و روحانیون مجبور بود که اصلاحات ارضی را به عقب بیندازد.[۱]
در سال ۱۳۳۸ خورشیدی برابر با ۱۹۵۹ محمدرضا پهلوی پادشاه ایران متقاعد شد که دست به اصلاحات اجتماعی - اقتصادی بزند بر این اساس از دکترمنوچهر اقبال نخستوزیر وقت خواست که پیشنویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده کند. طبیعتاً تصویب چنین قانونی با مخالفت مالکان و روحانیون رو به رو میشد اما از آنجا که حکومت، مجلس را تحت کنترل داشت، تنها راه نجات مالکان، تجدید نظر در لایحه و تغییر آن به ترتیبی بود که اجرایش را ناممکن سازد.[۲]
در اوایل سال ۱۳۳۹ برابر با ۱۹۶۰ نسخه اصلاح شده اصلاحات ارضی از تصویب مجلس - که اکثریت آن را مالکان تشکیل میدادند - گذشت. به همین جهت قانون مزبور منافع مالکان را تأمین کرد. بنابر این قانون، هر مالک میتوانست تا ۴۰۰ هکتار زمین آبی یا ۸۰۰ هکتار زمین دیم را برای خود نگاه دارد. در مجموع، مجلس راههایی را پیشبینی کرد که حدالامکان مانع از تحقق واقعی اصلاحات ارضی شد و به جانبداری از منافع مالکان پرداخت.
تصویب چنین قانونی نمیتوانست تغییر اساسی در مناسبات ارضی و اجتماعی ایجاد کند در نتیجه احتمال بروز بحران سیاسی-اجتماعی در کشور میرفت و از این رو در۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ برابر با ۶ مه ۱۹۶۱، محمدرضا پهلوی، دکتر علی امینی را به نخستوزیری منصوب کرد تا مجری اصلاحات ارضی شود.
در ۲۴ آبان ۱۳۴۰، محمدرضا پهلوی فرمانی خطاب به نخستوزیر صادر کرد که در آن مفاد برنامه جدید اصلاحات تشریح شده بود و دولت دکتر علی امینی را مسئول اجرای آن معرفی کرد. دکتر امینی، حسن ارسنجانی را به عنوان وزیر کشاورزی خود انتخاب نمود که لایحه اصلاحات ارضی که از زمان دکتر اقبال روی آن کار شده بود به روز درآورد. ارسنجانی در این لایحه نوشت که هر مالک تنها میتواند صاحب یک روستا باشد. هر آنچه مازاد بر آن است میباید به دولت فروخته شود. سپس دولت این زمینها را ارزان به کشاورزان میفروشد و دولت اعتبار بسیار ارزان به کشاورزان خواهد داد. هدف ارسنجانی ایجاد طبقهای از کشاورزان مستقل است. نخستین طرح اصلاحات ارضی که به دنبال محدودیت مالکیت زمینهای زراعی از مالکین گرفته شدهاست که بلافاصله به دهقانانی که در آن کشت میکنند فروخته شود.[۳]
۱۹ دی ۱۳۴۰ برابر با ۹ ژانویه ۱۹۶۲ کابینه دکتر امینی فرمان محمد رضا پهلوی را برای برچیدن نظام ارباب رعیتی در ایران به تصویب رسانید. دکتر امینی نزد خمینی در قم میرود تا روحانیون را در مورد این اصلاحات متقاعد سازد. خمینی کارنامه نخستوزیری دکتر امینی را به باد انتقاد میگیرد که سیاست امینی در کشورداری سراسر اشتباه است آموزش در دبستانها و دبیرستانها کاملاً اشتباه است و تنها کافر تولید میکند.[۴] پس از اظهارات خمینی، محمدرضا پهلوی میگوید " اکنون شما ماسک چهرهتان را برداشتهاید. این مرتجعین سیاه بدتر از انقلابیون سرخ هستند "[۵]
۲۸ تیر ۱۳۴۱ برابر با ۱۹ ژوئیه ۱۹۶۲ دکتر امینی استعفا میدهد و اسدالله علم به نخست وزیری منصوب میشود.
محمدرضا پهلوی به نخست وزیر خود اسدالله علم گفت که ما این اصلاحات را میتوانیم زمانی به اجرا در آوریم اگر و تنها اگر اکثریت مردم موافق آن باشند. بدین دلیل با یک رفراندوم میتوانیم اصلاحات ارضی را پیش ببریم.۹ ژانویه ۱۹۶۳ محمدرضا پهلوی کنگره ملی کشاورزان را با سخنان خود میگشاید. ۴۲۰۰ نماینده تعاونیها و کشاورزان در این کنگره حضور دارند. محمد رضا پهلوی از شش اصل اصلاحات سخن میگوید که به آرای مردم برای تصویب گذاشته میشود و با غریو شادی حاضران در کنگره رو به رو میشود. محمد رضا پهلوی میگوید «هیچ عملی بیش از کارهایی که امروز انجام میدهیم از جمله آزاد ساختن رعیت اسیر و بدبخت ایران از زنجیر اسارت و مالک کردن ۱۵ میلیون جمعیت این کشور در زمینی که در آن کار میکنند مورد پسند خدا و ائمه اطهار نخواهد بود. هیچ چیز خداپسندانهتر از عدالت اجتماعی و رفع ظلم نیست». ایراد این سخنان در قم اتفاقی نیست چون روحانیون نیز به دلیل زمینهای اوقاف در زمره ملاکین بزرگ قرار دارند و در نتیجه مخالف سر سخت اصلاحات محمدرضا پهلوی هستند و در منبرهای خود بااین بهانه که بااصلاحات ارضی کشاورزان سرمایه و توانایی اداره زمین خود را نخواهند داشت و در نتیجه به اربابان سابق خواهند فروخت در اجرای این برانامه سنگ اندازی میکردند..[۶]
در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ همهپرسی در ایران انجام میگیرد که به تایید اصلاحات پیشنهادی میانجامد. ۵۵۹۸۷۱۱ برای انقلاب سفید و ۵۲۱۱۰۸ علیه انقلاب سفید آرای خود را به صندوقها ریختند.[۷]
برای نخستین بار در تاریخ ایران زنان نیز به پای صندقهای رای میروند. در تهران ۱۶۴۳۳ و در دیگر شهرستانها ۳۰۰۰۰۰ تن رای آری خود را به صندوقها ریختند.[۸]
اصلاحات ارضی در سه مرحله انجام شد. در مرحله نخست تعیین شد که هیچ مالکی بیش از یک ده نداشته باشد. مازاد زمینها و دهها میباید به کشاورزانی که در آن زمینها به بهرهبرداری مشغول بودند فروخته شود. با فروش سهام کارخانجات دولتی ترتیب بازپرداخت بهای زمینها به مالکان فراهم گردید.
در مرحله دوم صاحبان زمینهای استیجاری میباید یا به تقسیم درآمد حاصل از اجاره بپردازند و یا بر اساس قراردادهای اجاره، زمینها را به کشاورزان بفروشند. به عبارت دیگر مالکان موظف شدند که یا ملک کشاورزی خود را برای سی سال به کشاورزان اجاره نقدی دهند و یا آن را با توافق بدآنها بفروشند. بدین ترتیب حداکثر مالکیت زمینها در دست یک مالک بسیار محدود شد. املاک موقوفه عام نیز بر اساس درآمد آن زمین به اجاره دراز مدت ۹۹ ساله به کشاورزان واگذار گردید. در مورد موقوفات خاص متولیان مجبور به فروش آنها به دولت و تقسیم آن بین کشاورزان شدند.
در مرحله سوم مالکانی که ملک خود را اجاره داده بودند بر اساس قانون اصلاحات مجبور به فروش آن به کشاورزان شدند و با رضایت مالک و کشاورز یا تقسیم به نسبت بهره مالکانه مرسوم در محل شدند. بدین ترتیب همه کشاورزان ایران صاحب زمین شدند و ایران از یک کشور عقب مانده فئودالی به سوی یک کشور با کشاورزی آزاد و صنعتی شدن گام بر داشت.[۹][۱۰]
اصول انقلاب سفید[ویرایش]
شش اصل نخستین انقلاب سفید را که محمدرضا پهلوی در زمستان ۱۳۴۱ در کنگره کشاورزان معرفی کرد به شرح زیر بودند:[۱۱][۱۲]
اصل اول - اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی[ویرایش]
عبارت است از تغییرات اساسی در میزان و نحوهٔ مالکیت اراضی به ویژه اراضی کشاورزی و مراتع به منظور افزایش بهره وری عمومی جامعه. اصلاحات ارضی در کشور به کوشش پادشاه ایران محمد رضا پهلوی و نخستوزیران دکتر علی امینی و اسدالله علم به تحقق پیوست و بدین ترتیب تغییر شیوه مالکیت زمینهای کشاورزی از دست فئودالها یا مالکان بزرگ به خرده مالکی و توزیع دوباره آن بین کشاورزان، با تصویب قانون اصلاحات ارضی و سپس قانون اصلاحی قانون اصلاحات ارضی طی ۳ مرحله انجام گرفت.[۱۳]
با آغاز نهضت نوسازی کشور میبایست در زمینهٔ مسائل دهقانی نیز تصمیماتی گرفته میشد. محمدرضا پهلوی اعتقاد داشت دهقان ایرانی باید صاحب زمینی شود که در آن کشت کند و همچنین معتقد بود ایجاد تغییرات بنیادی در اجتماع ایران بدون شرکت موثر و فعال دهقانان غیر ممکن است. در طی تقسیمات اراضی نه تنها کشاورزان صاحب زمینهایی شدند که در آن کار میکردند بلکه در هر دهکدهای که تقسیم انجام میشد یک شرکت تعاونی برای حفر چاه عمیق و تأمین آب و بذر و کود و دیگر احتیاجات مورد نیاز کشاورزان به وجود آمد و شرکتهای تعاونی روستانشینان مستعد را برای آشنایی با اصول جدید کشاورزی و طرز کار با ماشین آلات و تجهیزات نوین زراعی به خارج اعزام میکردند.[۱۴]
اصل دوم - ملی کردن جنگلها و مراتع[ویرایش]
جنگلهای ایران که آنها را معادن طلای سبز لقب دادهاند و مراتع کشور ملی شد و با این نزدیک به ۱۲۰ میلیون هکتار جنگلهای و مراتع کشور برای بهرهبرداری ملی در اختیار دولت قرار گرفت. در پهنهای نزدیک به ۲۸۰۰۰ هکتار جنگلهای مصنوعی ایجاد شد. بیش از ۵۰۰۰ هکتار فضای سبز دور شهرهای بزرگ و یا پارکهای جنگلی بیشماری در منطقههای گوناگون کشور بوجود آمد. برنامههای گستردهای در باره زنده کردن دوباره منابع جنگلی و حفاظت خاک و مهار کردن شنهای روان و جلوگیری از پرشدن مخزنهای سدها، جلوگیری از پیشرفت کویر و واپس راندن آن از راه نهالکاری کویری در ایران پیاده شد.[۱۵]
اصل سوم - فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی[ویرایش]
برای تامین سرمایهٔ لازم جهت بازخرید املاک مالکان و در اختیار قرار دادن زمینهای خریداری شده به کشاورزان این اصل به عنوان اصل سوم انقلاب مطرح شد تا از طریق درآمد حاصل از فروش سهام کارخانجات دولتی برنامهٔ اصلاحات ارضی صورت پذیرد.[۱۶]
با اجرای این اصل به جز صنایع مادر و ملی شده همانند راهآهن، نیرو، اسلحهسازی و غیره که در مالکیت دولت برجای ماند، ۵۵ کارخانهٔ قند، نیشکر، پارجهبافی، چوب، سیمان، مواد غذایی، پنبه، ابریشمبافی و غیره که به شرکتهای سهامی واگردان شدند و شرکت سهامی کارخانههای ایران را تشکیل دادند که سهام آن از سوی بانک کشاورزی به فروش رفت. این کار یا خصوصیسازی کارخانههای دولتی ایران سبب شد که همهٔ مردم با درآمد متوسط و کم بتوانند آنرا خریداری کنند و بخش بزرگی از کارخانههای دولتی به مردم فروخته شد.[۱۷]
اصل چهارم - سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها[ویرایش]
بر اساس این اصل، کارگران و کارفرمایان به وسیلهٔ سندیکاهای خود، و بر پایهٔ قراردادهای جمعی کارگران، بدون دخالت دولت در سود خالص واحدهای صنعتی شریک میشوند. در سال ۱۳۵۶ پانصد و سی هزار (۵۳۰۰۰۰) کارگر بخش خصوصی و دولتی توانستند سودی برابر با دوازده میلیارد ریال به دست بیاورند که برای هر یک به معنای یک تا دو ماه دستمزد اضافه آنان بود. کارگران ایرانی با سهم ۲۰٪ از سود کارخانهها سهیم شدند. در سیر این پیشرفتها بانک رفاه کارگران با دادن وام با بهره چهار در صد به کارگران در ایجاد تعاونیها کمک مینماید. قوانین کارگری سه سیاست اشتغال، مزد و بهرهوری را دنبال میکند.[۱۸] اجرای این اصل نه تنها مانع ایجاد فاصلهٔ طبقاتی و ایجاد روابط سالم و سازنده بین گروههای مختلف اجتماعی میشد بلکه باعث میشد کارگران محیط کار را مانند خانه خود و ماشین آلات صنعتی را همچون فرزندان خود گرامی بدانند و به کار و تلاش بیشتر ترغیب شوند و میزان تولیدات ملی با کیفیت بیشتر افزایش یافت.[۱۹]
اصل پنجم - اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان[ویرایش]
بر اساس مادهٔ ۱۰ قانون انتخابات پیش از انقلاب شاه و مردم، زنان در ردیف دیوانگان و ورشکستگان به تقصیر و گدایان و محکومین دادگستری بودند و از هر گونه حقوق سیاسی محروم بودند. اصل چهارم به همراهی زنجیرهای از اصلاحات که به آزادی زنان ایران شناخته شد با کشف حجاب در روز ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ با فرمان رضا شاه آغاز شد. رضا شاه در این روز همراه با ملکه پهلوی و دو دخترش شمس و اشرف بدون حجاب به دانشسرای تربیت معلممیروند. پس از آن در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ قانون انتخابات عوض شد و یکی از دست آوردهای آن شرکت زنان در انتخابات در شرایط حقوقی مساوی با مردان بود. زنان چون مردان توانستند در تعیین سرنوشت خودشان برای نخستین بار نقش مهمی بازی کنند و حق رای دادن و حق انتخاب شدن به دست آورند. در پی حق انتخابات ۲۷ فروردین ۱۳۴۲ قانون حمایت خانواده تصویب شد. این قانون طلاق یک طرفه را لغو میکند، به چند همسری به سختی پروانه میدهد و زنها حق درخواست طلاق میگیرند. برای سرپرستی کودک نیز مادر به حساب میآید، کودک پس از طلاق یا درگذشت پدر به مادر سپرده میشود. دستآوردهای دیگری نیز در قوانین انتخابات و تدوین قانون به وجود آمد وآن تشکیل انجمنهای استان و شهرستان، انجمنهای شهر و ده و قانون نظام صنفی و ایجاد شوراهای آموزش و بهداری که مستقیم یا غیر مستقیم حاصل شد.[۲۰]
اصل ششم -ایجاد سپاه دانش[ویرایش]
در ارزیابی صورت گرفته در سال ۱۹۵۸ حدود ۴۱ درصد از کارگران بیسواد بودند که باعث کمی بهرهوری آنان میشد. ۶۷٫۲ درصد مردان و ۸۷٫۸ درصد کل زنان بالای پانزده سال بیسواد بودند. دولت دریافت که در زمینهٔ آموزش باید اقداماتی صورت گیرد.[۲۱] برای سواد آموزی و اشاعهٔ فرهنگ در روستاهادر بهمن ۱۳۴۱ توسط محمدرضا پهلوی پیشنهاد شد و در سال ۱۳۴۲ در نخست وزیری اسدالله علم کار خود را آغاز کرد. درآن زمان جمعیت ایران ۲۲ میلیون نفر بود که ۷۵٪ آنها در روستاها زندگی میکردند و اکثراً بی سواد بودند. به علاوه امکانات آموزشی به طرزی نامتعادل بین شهرها و روستاها تقسیم شده بود به طوری که ۲۴٪ از معلمین در روستاها و ۷۶٪ در شهرها تدریس میکردند به عبارتی تنها یک چهارم از معلمین متعلق به ۷۵٪ جمعیت روستانشین بود و معلمین شهری نیز علاقهای به رفتن به روستاها نداشتند. درچنین شرایطی تشکیل سپاه دانش میتوانست راهگشا باشد. برطبق این اصل مقرر شد جوانان دیپلمهای که میخواهند خدمت سربازی انجام دهند با گذراندن یک دورهٔ آموزشی و یادگیری روش تدریس به خردسالان و بزرگسالان به روستاها اعزام گردند.[۲۲]
سپاهیان دانش توانستند تا سال ۱۳۵۷ بیست و هشت دوره از پسران و هجده دوره از دختران در این سپاه خدمت کنند که شمار آنها به بیش از یک صد هزار تن رسید. بسیاری از این دختران و پسران پس از پایان دورهٔ سپاهیگری به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمدند و کار آموزگاری را ادامه دادند. برخی دیگر در راه بری خانه انصاف به خدمت دولت در آمدند. بر اساس آمار سال ۱۳۵۶ سازمان برنامه و بودجه مرکز آمار ایران تنها در روستاهای کشور در درازای پانزده سال، شمار دانشآموزان مدرسههای سپاه دانش ٪۶۹۲ درصد افزایش یافت همچنین در درازای پنج سال نخست ۵۱۰۰۰۰ پسر و ۱۲۸۰۰۰ دختر و همچنین ۲۵۰۰۰۰ مرد سالمند و ۱۲۰۰۰ زن سالمند را خواندن و نوشتن آموختند.[۲۳] ظرف مدت ۷ سال پس از اجرای این اصل بیش از ۳ هزار مدرسه در سراسر ایران ساخته شد.[۲۴] تا سال ۱۹۷۹ نرخ بیسوادی مردان و زنان به ۴۴٫۲ و ۵۳ درصد کاهش یافت.[۲۱]
برنامههای شش اصل انقلاب قابل اجرا و منطبق با باورها، سنتها و نیازهای ایرانیان و ضرورتهای اقتصادی و اجتماعی زمان بود. سپس به تدریج که اقتصاد ملی توسعه یافت و جامعه ایران تحول پیدا کرد و بنا بر نیازها و مقتضیات جدید شش اصل نخستین با افزودن سیزده اصل دیگر تکمیل گردید:
اصل هفتم - ایجاد سپاه بهداشت[ویرایش]
در درازای نخست وزیری اسدالله علم اصل هفتم به تحقق پیوست. مردان و زنان سپاهی بهداشت وظیفه توزیع عادلانه پزشک و خدمات پزشکی را در کشور به عهده داشتند. دختران و پسران ایران دیپلمه، لیسانسیه، فوق لیسانس و آنهایی که دارای درجه دکترا چه در رشتههای پزشکی و یا رشتههای دیگر بودند و خدمت زیر پرچم را میبایستی انجام دهند، پس از یک دوره کارآموزی چهار ماهه بین این سه سپاه دانش، سپاه بهداشت وسپاه ترویج و آبادانی تقسیم میشوند.[۲۵]
اصل هشتم - ایجاد سپاه ترویج و آبادانی[ویرایش]
ایجاد سپاه در سال ۱۳۴۳ تصویب و دوران نخست وزیری حسنعلی منصور به تحقق پیوست. این سپاه از کارشناسان علمی و فنی جوان کشور، چون مهندسان رشتههای کشاورزی، ساختمانی، راهسازی، برق و مکانیک، و سایر دانش آموختگان رشتههای فنی و مهندسی است که بخشی از خدمت زیر پرچم خود را در روستاهای کشور میگذرانند و کوشش آنها برای بالا بردن سطح زندگی روستاییان، آشناکردن آنها با روشهای نوین کشاورزی، یاری به افزایش تولیدات دامی و کشاورزی، گسترش و بهبود صنایع روستایی، راهنمایی روستاییان در باره آبادانی و نوسازی روستاها میباشد.[۲۶]
اصل نهم - ایجاد خانههای انصاف و شوراهای داوری[ویرایش]
به دادگاههای روستایی گفته میشد که در دوران نخستوزیری اسدالله علم در چهارچوب انقلاب شاه و مردم بنیان گذارده شد. خانههای انصاف و شوراهای داوری چهرهای نوین از عدالت را به مردم کشور نشان داد. با بنیان شدن خانههای انصاف به جای این که فرد روستایی برای گرفتن حق خود راهی شهرهای دور و نزدیک شود دستگاه قضایی به سراغ او رفت. خانههای انصاف عدالت را به رایگان در اختیار روستانشینان قرار دادند و بدآنها این شانس را داد که در کارهای قضایی خود شریک باشند. سپاه دانش مامور خدمت در هر روستا و محل، منشی خانههای انصاف بود. بر اساس مدل خانههای انصاف، شوراهای داوری در دوران نخست وزیری امیرعباس هویدا از سال ۱۳۴۵ آغاز بکار کرد بدین معنا که برای رسیدگی به دعواهای کوچک و محلی دادگاههای برگزیده شده به وسیله اهالی هر محله و شهر تشکیل شد.[۲۷]
اصل دهم - ملی کردن آبهای کشور[ویرایش]
اصل دیگری برای نگاهبانی ثروت طبیعی ایران یا اصل دهم انقلاب شاه و مردم ملیکردن آبهای کشور روی زمینی و زیرزمینی در سراسر کشور در امرداد سال ۱۳۴۷ و دوره نخستوزیری امیرعباس هویدا به تصویب رسید و به تحقق پیوست. این اصل برای گسترش منابع آب و جلوگیری از به هدر رفتن آن و پیدا کردن یک سیاست یکسان در استفاده از منابع آب کشور اعلام شد. به موجب این اصلمحمد رضا پهلوی تمامی آبهای کشور دریاچهها، رودخانهها، نهرها، جوی بارها، درهها، برکهها، چشمهها، آبهای معدنی و آبهای زیرزمینی را به عنوان ثروت ملی اعلام کرد. حفظ و حراست منابع و ذخایر آبهای زیرزمینی و نظارت در کلیه امور مربوط به آن به وزارت آب و برق محول شد.[۲۸]
اصل یازدهم - نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی[ویرایش]
این اصل در سال ۱۳۵۶ خورشیدی تصویب و زیر سرپرستی نخستوزیر جمشید آموزگار در سر تا سر کشور پیاده شد. این اصل عملاً نوسازی شهری و روستایی را میپوشاند. با گسترش شتاباناقتصاد ایران سبب شد که شهرها بی رویه گسترش یابند. بر اساس این قانون تهران و ۷۲ شهر دیگر پروژههای نوسازی و عمران، تامین آب و برق، مسکن، بهداشت، ساختن راهها، ایجاد پارکها، پارکینگها، میدانها، و نگاهداری آنها و غیره از وظایف شهرداریها شد. در روستاها تاسیسات زیر بنایی روستا نیز معین شد. بدین ترتیب نوسازی شهری و روستایی دو رشته موازی از یک کوشش یگانه در بازسازی نمام کشور درآمد. پروژهها در شورای عالی شهرسازی در وزارت آبادانی و مسکن به تصویب میرسید[۲۹]
اصل دوازدهم - انقلاب اداری وانقلاب آموزشی[ویرایش]
این اصل بر پایه گسترش کمیت آموزش با تغییرات بنیادی در کیفیت آموزش اداری وآموزشی پایه ریزی شد. درامرداد ماه ۱۳۴۷ خورشیدی این اصل نخستین بار در کنفرانس آموزشی رامسر زیر نظر مستقیم محمد رضا پهلوی و نخستوزیر امیرعباس هویدا بررسی شد. دوازده اصل منشور کنفرانس آموزشی رامسر با توجه به نیازهای اقتصادی و اجتماعی کشور برنامهریزی شد. بر اساس این منشور تامین نیروی انسانی با دانش و متخصص در رشتههای گوناگون صنعت فرهنگ و غیره میباید با بن مایههای ایرانی و ارزشهای ایرانی پرورش یابند. اعلام انقلاب اداری و آموزشی که بر اساس گسترش کامل سواد و تخصص در ایران پایه گذاری شد. آمار مرکز آمار ایران، سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد که در درازای انقلاب سفید شمار رشتههای تحصیلی از هفتاد و پنج رشته (۷۵) به پانصد و پنجاه و دو رشته (۵۵۲) افزایش یافت. در سال ۱۳۵۵ بیست و دو در صد کل جمعیت کشور زیر پوشش سطحهای گوناگون آموزش قرار گرفتند[۳۰]
اصل سیزدهم - فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی[ویرایش]
در تابستان ۱۳۵۴ خورشیدی اصل سیزدهم انقلاب شاه و مردم یا گسترش مالکیت واحدهای صنعتی و تولیدی به تصویب رسید و زیر نظارت نخستوزیر امیرعباس هویدا به تحقق پیوست. واحدهای صنعتی و تولیدی خصوصی و دولتی که از گشایش آنها پنج سال میگذشت میباید وضع خود را به شرکت سهامی عام تبدیل کنند و تا برابر با ۴۹٪ از سهام واحدهای خصوصی را نخست به کارگران و کارمندان همان واحد و سپس به دیگر مردم بفروشند. واحدهای صنعتی بخش عمومی نیز متعهد شدند تا ۹۹٪ سهام خود را به فروش بگذارند و بدین ترتیب مالکیت واحدهای تولیدی و صنعتی از راهسهام کارگران بین همگان پخش شود و همه مردم در گسترش اقتصاد ملی شریک شوند. "در اجرای این اصل تا سال ۱۳۵۵ صد و پنجاه و سه واحد تولیدی کشور در اختیار بیش از ۱۶۳۰۰۰ کارگر و کشاورز قرار گرفته و در سال ۱۳۵۷ آمار نشان میدهد که روی هم ۳۲۰ واحد بزرگ تولیدی ۴۹٪ سهام خود را به کارگران و سایر مردم کشور فروختهاند. در سیستم کارگری و کارخانهداری ایران در چهار چوب این اصل کارگر هم مالک است و هم برای خودش کار میکند. وقتی کسی کارگر مالک باشد به بیشتر تضادها و انگیزههای سیاسی استعماری پروانه نمیدهد که پای بگیرد".[۳۱][۳۲]
اصل چهاردهم - مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان[ویرایش]
اصل پانزدهم - تحصیلات رایگان و اجباری[ویرایش]
بر اساس این اصل آموزش در نهادهای آموزشی کشور چون نهادهای زیر رایگان اعلام شد: دانشگاهها، دبیرستانها، دبستانها، دانشآموزان روزانه و شبانه، دانشآموزان کلاسهای مبارزه با بیسوادی، دانشآموزان کلاسهای سوادآموزی حرفهای مدارس فنی و حرفهای دانشگاهها، دورههای آموزشی بزرگسالان، اداره آموزش ایلنشینان، مدرسههای ایران در خارج از کشور. بر طبق این اصل دانشآموزان و دانشجویان در برابر تعهد خدمت به دولت میتوانستند از آموزش رایگان کامل بهره گیرند. آمار سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۵۶ شمار دانشجویان در دانشگاهها و مدارس عالی نزدیک به ۲۰۰۰۰۰ تن و در خارج از کشور ۱۰۰۰۰۰ تن بود. شمار بسیاری از دانشجویان خارج از کشور بورسیه دولت بودند. دانشجویان داخل کشور از کمک هزینه تحصیلی استفاده میکردند. برای دانشجویانی که در شهر زادگاه خود به دانشگاه میرفتند ماهانه ۳۵۰ تومان و برای دانشجویانی که محل دانشگاه آنان با زادگاهاشان تفاوت داشت ۵۵۰ تومان کمک هزینه تحصیلی داده شد.[۳۳]
اصل شانزدهم - تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسهها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران[ویرایش]
تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسهها و تغذیه رایگان برای شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران در سال ۱۳۵۳ اعلام شد که بر اساس آن دانشآموزان کشور از تغذیه رایگان برخوردار شدند. با دادن یک وعده غذای روزانه در ساعات درس بامدادی که در آن شیر، بیسکویت و میوه که میزان کالری آن با دقت حساب شده بود در سال تحصیلی ۱۳۵۳ بیش از ۶ میلیون دانش آموز از آن بهره بردند. شیرخوارگان و مادرانشان نیز از تغذیه رایگان بهرهمند شدند که پیشبرد و اجرای آن بر عهده جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران، سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و بنگاه حمایت مادران و نوزادانبود. مسول اجرای بخش نخستین ، وزارت آموزش و پرورش بود.[۳۴][۳۵]
اصل هفدهم - پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان[ویرایش]
اصل هفدهم انقلاب شاه و مردم بر پایه بیمه همگانی و تامین دوره بازنشستگی برای همه مردم ایران به ویژه روستاییان ایران استوار است و در دوره نخستوزیری امیر عباس هویدا در ایران پیاده شد. بیمههای اجتماعی و سازمانهای تعاونی دوپایه اساسی برای برآوردن نیازمندیهای اجتماع ایران است. هدف اصل هفدهم این است که هر ایرانی در همه دورههای زندگی خود زیر پوشش بیمههای اجتماعی باشد و در درازای زندگی خود تامین باشد و هیچگاه نیازمند نگردد. بر اساس قانون تامین اجتماعی این پوشش از پیش از زاده شدن نوزاد از راه پشتیبانی و مراقبت از زنان باردار و پرداخت کمک بارداری به نوزاد داده میشود. بدین معنا که هر ایرانی پیش از زاده شدن مشمول بیمه میشود. تامین اجتماعی بیمههای حوادث، بیماریها، پیری، از کار افتادگی، نقص عضو، بیمه دستمزد روزهای بیماری، کمک ازدواج را شامل میشود. در برنامه است که بیمه استعدادها نیز بر قرار شود. قانون تامین اجتماعی که در درازای سالهای انقلاب سفید مزد بگیران و حقوق بگیران کشور و خانواده آنان را زیر پوشش خود دارد از نظر پشتیبانیهای قانونی و موردهای تامین اجتماعی از قانونهای بسیار پیشرفته گیتی است. در کشورهای پیشرفته غربی به هنگام بازنشستگی بالاترین پول بازنشستگی که پرداخت میشود نزدیک به ۵۰٪ یا ۶۰٪ از میانگین حقوق یا دستمزد پیش از بازنشستگی میباشد. در ایران حقوق یا دستمزد بازنشستگی تا ۱۰۰٪ از میانگین دستمزد و یا حقوق سال آخر خدمت خدمت است. هم چنین برای این که نیروی خرید بازنشستهها کاهش نیابد، با در نظر داشتن نرخ تورم حقوقها و دستمزدها افزایش مییابند.[۳۶]
بیمه درمانی بخشی از بیمههای اجتماعی، محدویتی درباره بیماران و درازای درمان و هزینه آن ندارد و "پروتز " یا اعضای مصنوعی را نیز در بر میگیرد. اگر درمان بیماری در ایران امکان نداشته باشد بیمه اجتماعی هزینه فرستادن بیمه شده را به خارج از کشور بر عهده میگیرد. با اجرای قانون بیمه درمانی کارکنان دولت فعال، بازنشسته، رسمی و یا قراردادی و خانواده آنها از همه مزایای بیمه درمانی بهرهمند شدهاند.
همه مزد بگیران، حقوق بگیران کشور، کارکنان رسمی دولت و نیروهای مسلح شاهنشاهی، روستاییان، اصناف و پیشه وران و حرفههای آزاد از همه مزایای حمایتهای نامین اجتماعی بهرهمند گردیدهاند.
آمار نشان میدهد که در سال ۱۳۴۱ نزدیک به یک میلیون ایرانی شامل قانون بیمههای اجتماعی شدهاند و در سال ۱۳۵۶ به دوازده میلیون نفر رسیده است. ۶۰۰٬۰۰۰ روستایی از راه شبکه بهداری و بهزیستی از بیمه درمانی استفاده کردهاند. حق بیمه کارکنان دولت زیر پوشش قانون تامین خدمات درمانی، میانگینی نزدیک به یک سوم آن را بیمه شده و دو سوم آن را دولت میپردازد. در باره بیمه شدگان تامین اجتماعی ۹٪ از دستمزد بیمه شده به بیمه درمان میرسد. جمع حق بیمه دریافتی بابت همه بیمههای بیمه اجتماعی ۳۰٪ دستمزد ماهیانه است که ۲۰٪ آن را کارفرما و ۷٪ را بیمه شده و ۳٪ را دولت میپردازد.
با وجود همه پیشرفتهایی که در درازای اجرای انقلاب سفید در زمینه خدمات درمانی به دست آمده، چگونگی رساندن خدمات بهداشتی و درمانی به ویژه در روستاها دچار تنگناهایی است. بدین سبب پروژه شبکههای بهداری و بهزیستی به اجرا گذاشته شد. پایه این شبکهها بر اساس استفاده از کادر کمک پزشکی است که با اجرای آن هر روستایی میتواند از پایینترین سطح خدمتهای بهداشتی و درمانی نا بالاترین سطح درمان ویژه در شهرها را در دسترس داشته باشد. هر شبکه بهداری و بهزیستی جمعیتی نزدیک به ۳۰۰٬۰۰۰ را زیر پوشش درمانی قرار میدهد و از این راه میتوان از نیروی پزشکی موجود بالاترین بهرهمندی را برد. گام دیگر در برخورد با کمبود پزشک پروژه تمام وقت "کارانه " با برقرار ساختن پیوند مستقیم بین میزان کارمفید پزشک با درآمد وی به اجرا درآمده است. استخدام پزشکان خارجی و جلب و دعوت از پزشکان ایرانی که خارج از کشور زندگی میکنند با استقبال روبه رو شده است.
برای دسترسی همگان در همه منطقههای کشور به فوریتهای پزشکی، پروژه شبکه اورژانس در سطح شهرها و روستاها به اجرا گذاشته شد. از آنجا که نمیشد که در هر روستا یک بیمارستان مجهز ساخت تر تیبی داده شد که بیمار را با هلی کوپتر در کوتاهترین زمان به نزدیکترین بیمارستان رساند. برای دسترسی به دارو پروژه دارو به اجرا در آمد. بر اساس آمار در درازای پانزده سال انقلاب شاه و مردم شمار بیمه شدگان ۵۲۱٪، شمار کارگاههای زیر پوشش قانون بیمه اجتماعی ۲۱۹۵٪، بازنشستگان بیمه شده ۳۰۹٪، بازماندگان مستمری بگیر ۴۶۰٪ و از کار افتادگان مستمری بگیر ۵۲۰٪ افزایش داشته است.
اصل هیجدهم - مبارزه با معاملات سوداگرانه زمینها واموال غیرمنقول[ویرایش]
به منظور جلوگیری از افزایش بهای خانهها و آپارتمانهای مسکونی
اصل نوزدهم - مبارزه با فساد، رشوهگرفتن و رشوهدادن[ویرایش]
بر اساس این اصل همه تلاش و کوشش صاحبان مقامات دولتی میباید در راه مصالح و منافع جامعه بکار رود. روسای دولت و همه کارکنان دولتی در زمان تصدی مشاغل و مقامات قدرت خود را بی طرفانه باید بکار برند و با انصراف از منافع شخصی خود را کاملاً در خدمت رسالت اجتماعی و ملی خویش قرار دهند. بدین روی استفاده از هر عضو شایسته جامعه بدون تفاوت و تبعیض برای خدمت در شغلهای گوناگون و سازمانهای دولتی ضروری است. در مورد مقامات درجه اول دولتی باید دارایی خود را اعلام کنند تا نتوانند ثروتاندوزی کنند و سرانجام وقت ایشان باید در خدمت به مملکت وقف شود[۳۷]
برنامههای عمرانی کشور[ویرایش]
در سال ۱۳۲۷ مجلس شورای ملی قانون ایجاد یک سازمان مستقل برای برنامههای عمرانی کشور را تصویب کرد که نام سازمان برنامه را بر آن نهادند.[۳۸] پنج برنامه عمرانی از سال ۱۳۲۸ برای پیشرفت و عمران کشور ایران برنامهریزی شد. از برنامه عمرانی سوم که اجرای آن از سال ۱۳۴۱خورشیدی آغاز شد برنامههای عمرانی تنگا تنگ باهدفهای اصول انقلاب شاه و مردم طراحی شد و به اجرا درآمد. برنامههای عمرانی کشور در دورههای گوناگون بدین ترتیب بودند:[۳۹]
- برنامه عمرانی اول اجرا شده بین سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳: برای اجرای این برنامه کشورایران از بانک جهانی درخواست ۲۵۰ میلیون دلار وام کرد و بانک آن را رد کرد. با ملی کردن نفت اجرای برنامه عمرانی اول متوقف شد و دیگر بودجهای برای برنامه وجود نداشت.[۴۰]
- برنامه عمرانی دوم اجرا شده بین سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰: در سازمان برنامه و بودجه به ریاست ابوالحسن ابتهاج برنامهریزی شد. برای نخستین بار منابع کشور برای رشد اقتصادی کشور به حساب آمد. بودجه این برنامه ۰٬۹ میلیارد دلار تعیین شد. ۶۰٪ درآمد نفت درآغاز برنامه و از سپس ۸۰٪ در آمد نفت به عمران کشور اختصاص یافت. ۲۵۰ میلیون دلار از دیگر کشورها برای اجرای این برنامه وام گرفته شد. هدف این برنامه گسترش و عمران استان خوزستان که به عنوان استان نمونه برگزیده شد و ۷٪ در آمد نفت صرف عمران استان خوزستان شد.[۴۱] در این برنامه سد دز ساخته شد. در سه سوی کشاورزی، آبیاری و کانهای معدنی ایران با هم برای پیشبرد اقتصادی کشور در نظر گرفته شد.[۴۲]
- برنامه عمرانی سوم اجرا شده بین سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶: بودجه ۲٬۷ میلیارد دلار به اجرای برنامه عمرانی سوم اختصاص داده شد.[۴۳] این برنامه برای پنج سال آینده برنامهریزی شد. پروژههای اختصاصی از سوی وزارتخانه مربوطه برنامهریزی شد و نه دیگر تمرکز یافته در سازمان برنامه و بودجه. بودجه دولت را سازمان برنامه و بودجه که مستقیم زیر نظر نخستوزیر بود تعیین کرد. هدفهای اصلی این برنامه در گسترش سیستم آموزش و پرورش، گسترش کشاورزی و صنعت و اصلاحات ارضی بود.[۴۴]
- برنامه عمرانی چهارم اجرا شده بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱: بودجه ۶٬۷ میلیارد دلار به اجرای برنامه عمرانی چهارم اختصاص داده شد. رشد اقتصادی به سالانه ۱۵٪ رسید و با رشد اقتصادی سنگاپور و کره جنوبی برابری میکرد.[۴۵]
- برنامه عمرانی پنجم اجرا شده بین سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶:. بودجه ۵۵ میلیارد دلار برای اجرای برنامه عمرانی پنجم اختصاص داده شد. رشد اقتصادی برنامه ریزی شده بیش از ۲۶٪ پیش بینی شده بود. در آمد ناخالص ملی از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۶ سیزده برابر شد و درآمد سرانه هشت برابرافزایش پیدا کرد.[۴۶]
- برنامه عمرانی ششم برنامه ریزی شده برای سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۱: محمدرضا پهلوی در کتاب خود به سوی تمدن بزرگ به ملت خویش تمدن بزرگ را که بر پایه منشور «انقلاب شاه و مردم» قرار دارد قول میدهد که "تا سال۱۹۹۰ برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی و سطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ (میلادی) را خواهد داشت و ملت ایران تا سال ۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفتهای صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود." در این کتاب میگوید که برنامهای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایهریزی شد تا هدفهای تمدن بزرگ را به انجام برساند.[۴۷]
غلامرضا افخمی در کتاب زندگی شاه مینویسد "در چهار چوب انقلاب سفید و منشور نوزده مادهای آن و برنامههای عمرانی چهره ایران تغییر یافت و ایران را به دروازه تمدن بزرگ رسانید که میتوانست از جنبه اقتصادی و رفاه اجتماعی با کشورهای صنعتی اروپایی برابری کند".[۴۸]
سازمانها و جمعیتها[ویرایش]
در اجرا و پیشرفتهای اصول منشور انقلاب سازمانها و جمعیتهای دیگری نیز شرکت داشتند. بیشتر این سازمانها زاده دوره انقلاب سفید هستند. از قدیمیترین و وزینترین آنها میتوان از سازمانهای زیر نام برد[۴۹][۵۰]
- جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران، سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی، بنگاه حمایت مادران و نوزادان، بنیاد پهلوی، جمعیت خیریه فرح پهلوی
دیگر سازمانهای فعال:
جمعیت بهزیستی و آموزشی فرح پهلوی، بنیاد ملکه پهلوی، بنیاد نیکوکاری شمس پهلوی، بنیاد اشرف پهلوی، سازمانهای ملی رفاه نابینایان و ناشنوایان، سازمان ملی رفاه خانواده، انجمن ملی توانبخشی ایران، انجمن ملی حمایت کودکان، جمعیت حمایت کودکان بی سرپرست، جمعیت حمایت کودکان کر و لال، انجمن ملی حمایت معلولین، جمعیت کمک به جذامیان، جمعیت حمایت مسلولین، جمعیت ملی مبارزه با سرطان، سازمان ملی انتقال خون، وزارت بهداری وبهزیستی
مخالفت اسلامگرایان
موضوعات مرتبط: مطالب آموزشي
برچسبها: انقلاب سفیدانقلاب شاه و ملتاصول شش گانهاصول نوزده گانه
زندگينامه امام حسين (ع) | ||
دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، كه درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا كودكش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) كه به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي موسي بن عمران است ، جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستي .
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي كشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
حسين (ع ) و پيامبر (ص )
از ولادت حسين بن علي (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفي كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز مي داشت ، به بزرگواري و مقام شامخ پيشواي سوم آگاه شدند. سلمان فارسي مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوي خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگواراني ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستي ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاي خدايي كه نه نفرند و خاتم ايشان ، (8) قائم ايشان (امام زمان "عج ") مي باشد.
انس بن مالك روايت مي كند: وقتي از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي داري ، فرمود:بارها رسول گرامي حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد و (9) حسن و حسين را، (10) آنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عين حال اعتراف مي كند كه : "رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاي خويش نشانده بود و به سوي ما مي آمد، وقتي به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر كه با آنان دشمني ورزد با من دشمني نموده است .
عالي ترين ، صميمي ترين و گوياترين رابطه معنوي و ملكوتي بين پيامبر و حسين را مي توان در اين جمله رسول گرامي اسلام (ص ) خواند كه فرمود: "حسين از من و من از (12) حسينم حسين (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپري شد، و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقاي پروردگار شتافت ، مدت سي سال با پدر زيست . پدري كه جز به انصاف حكم نكرد، و جز به طهارت و بندگي نگذرانيد، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدري كه در زمان حكومتش لحظه اي او را آرام نگذاشتند،همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام اين مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد، و در چند سالي كه حضرت علي (ع ) متصدي خلافت ظاهري شد، حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامي ، مانند يك سرباز فداكار همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد، و در جنگهاي "جمل "، "صفين " و "نهروان " شركت و به اين ترتيب ، از پدرش اميرالمؤمنين (ع ) و دين خدا حمايت كرد و (13) داشت . حتي گاهي در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد.
در زمان حكومت عمر، امام حسين (ع ) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن مي گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: "از منبر (14) پدرم فرود آي ....امام حسين (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت علي (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع )مامت و رهبري شيعيان به حسن بن علي (ع )، فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحي محمدي و ولايت علوي بود، همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتي بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد، امام حسين (ع ) شريك رنجهاي برادر بود و چون مي دانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويي نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوي معاويه بشكند و سزاي ناهنجاريش را به كنارش بگذارد، ولي امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشي فراخواند، امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه (15) برآمد، و با بياني رسا و كوبنده خاموشش ساخت .
امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام ، بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي و قوانين خداوند است ، و از اين حكومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامي پايين بكشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حركت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت كه اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد، و از اين كشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن كه گاهي محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي كه معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت كرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي (16) سخناني تند به معاويه گفت و يا نامه اي كوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامي تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاكم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل (17) يزيد آن گاه كه افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتي ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان از امام حسين (ع ) كه در مكه بسر مي برد دعوت كردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفي را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند، و مسلم هم نامه اي به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي و بي ديني شان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد، و ليكن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوي كوفه حركت كند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي كه همه مردم مكه عازم رفتن به "مني " بودند و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه (18) برساند، آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ، بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوي كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بني اميه بود) به كوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و كار به جايي رسيد كه عده اي از همان كساني كه براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي كه از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي كه در مكه اقامت گزيد، و در طول راه مكه به كربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت كه : "مقصود من از حركت ، رسوا ساختن حكومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منكر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود كه خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به (19) رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود.
علم امامت مي دانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او كسي نبود كه در برابر دستور آسماني و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را كرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در كربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. بويژه كه خود در طول راه مي فرمود: "من كان باذلا فينا مهجته (20) و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين كه فرزند علي بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد كشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و كوچكترين خللي در تصميمش راه نيافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و كشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
از همان اوان شهادتش تا كنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند. راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم كه در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اي كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تكميل كرد، طوفاني در جانها برانگيختند، چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان كه صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن كه اشعار را تمام كردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام (21) حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است كه فرمود: "گريستن و بي تابي كردن در هيچ مصيبتي شايسته (22) نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، كه ثواب و جزايي گرانمايه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني كه (23) به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد.
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . (24) همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است .
زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي روح را به سوي ملكوت خوبيها و پاكدامنيها و فداكاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معياري والا دارد، لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد، بلكه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداكاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.
اخلاق و رفتار امام حسين (ع )
با نگاهي اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي حسين (ع )، درمي يابيم كه هماره وقت او به پاكدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درك و ديد ما گذشته است . اكنون مروري كوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، كه پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري و حتي در آخرين شب (25) داشت . گاهي در شبانه روز صدها ركعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم كه از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند كه من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.
ابن اثير در كتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "كان الحسين رضي الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه كارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به كعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به (29) احترامشان از مركب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود كه او با مردم زندگي مي كرد - از مردم و معاشرتشان كناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه كاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي كردند... اين روايت يك نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشكي مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتكبرين "، خداوند متكبران را دوست نمي دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت كردم ، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد. آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر كيسه هاي غذايي است كه پدرم شبها به دوش مي كشيد و به خانه (32) زنهاي شوهرمرده و كودكان يتيم و فقرا مي رسانيد.
علائلي در كتاب "سمو المعني " مي نويسد:"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي كنيم كه هر كدام در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يكي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شكوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است كه ابعاد بي نهايتش هر يك مشخص كننده يك عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (33) والاييها و فرازمنديها است .
آري ، مردي كه وارث بي كرانگي نبوت محمدي است ، مردي كه وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلكه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداكاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.
پي نوشتها: در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگري هم گفته شده است ، ولي (1) ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الوري طبرسي ، ص .213 احتمال دارد منظور از اسما، دختر يزيد بن سكن انصاري باشد. ر. به . ك . اعيان (2) الشيعه ، جزء ,11 ص .167 امالي شيخ طوسي ، ج 1، ص .377 (3) شبر بر وزن حسن ، و شبير بر وزن حسين ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4) بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 اين سه كلمه در زبان عبري همان معني را دارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربي دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60 معاني الاخبار، ص .57 (5) در منابع اسلامي درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براي سلامتي فرزند بسيار (6) مؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه ، ج ,15 ص 143به بعد. كافي ، ج 6، ص .33 (7) مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 146- كمال الدين صدوق ، ص .152 (8) سنن ترمذي ، ج 5، ص .323 (9) ذخائر العقبي ، ص .122 (10) الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11) سنن ترمذي ، ج 5، ص 324- در اين قسمت رواياتي كه در كتابهاي اهل تسنن آمده (12) است نقل شد تا براي آنها هم سنديت داشته باشد. الاصابه ، ج 1، ص .333 (13) تذكرة الخواص ابن جوزي ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور كه بعضي از (14) مورخين گفته اند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگي امام حسين (ع ) اتفاق افتاده است . ارشاد مفيد، ص .173 (15) رجال كشي ، ص 94- كشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16) مقتل خوارزمي ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17) روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است كه حاجيها به "مني " بروند، و در آن زمان به (18) اين حكم استحبابي عمل مي كردند، ولي در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم يكسره به عرفات مي روند. كامل الزيارات ، ص 68به بعد - مشير الاحزان ، ص 9. (19) لهوف ، ص .53 (20) كامل الزيارات ، ص .105 (21) كامل الزيارات ، ص .101 (22) كامل الزيارات ، ص .121 (23) كامل الزيارات ، ص .147 (24) عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25) ارشاد مفيد، ص .214 (26) مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27) اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28) ذكري الحسين ، ج 1، ص ,152 به نقل از رياض الجنان ، چاپ بمبك ي ، ص 241- (29) انساب الاشراف . سوره نحل ، آيه .22 (30) تفسير عياشي ، ج 2، ص .257 (31) مناقب ، ج 2، ص .222 (32) از كتاب سمو المعني ، ص 104به بعد، نقل به معني شده است . (33) |
برچسبها: امام حسینزندگی نامه حسین(ع)زندگی نامه امام حسین (ع)